نویسنده: مرضیه مؤمنیان
جنس زن به واسطه ی جسم و روح آسیب پذیرش نسبت به مرد، همواره در تیررس ظلم و ستم بوده است. این ظلم و بی توجهی به زنان، حتی در علوم مختلف که داعیه دار اندیشه و حق طلبی بوده اند، مشهود است. کانت-پدر فلسفه معاصر- در کتاب مناسبات بین دو جنس میگوید: »زن موجودی فرومایه و کم ارزش است که بعد از ازدواج هیچ حقی ندارد.« درجامعه شناسی، نظریه پردازان نام آشنایی چون دورکیم، اسپنسر و وبر، مبنای نظریات جامعه شناسی خود را کاملا مردانه تعریف کرده اند، گویا اصلاً جنس زن قابلیت مطرح شدن را ندارد. همچنین در علم حقوق، حقوق اولیه ی انسانی مثل حق رای (تا سال 1944) حق مالکیت و انعقاد قرارداد (تا سال1965) و بسیاری حقوق دیگر، از زن گرفته شده است.
به اعتراف بسیاری از نظریه پردازن جوامع غربی این گونه نگاه علوم به زن بر گرفته از کتب آسمانی تحریف شده ایشان است. چنانچه در تورات می خوانیم: »پیکره ی حوا ریشه ی همه ی دردهای بشر است. زن نزد خدا ذلیل، در آفرینش ناقص، و مطیع محض شوهر است.« همچنین در انجیل داریم: »فقط مریم زن دارای روح جاوید است و بقیه زنان بین انسان و حیوان هستند.« جلسه مجمع کشیشان در مجمع دینی فرانسه در سال 586 میلادی بعد از بحث فراوان، زن را انسان دانست؛ انسانی که برای خدمت مرد آفریده شده است.
این یک حقیقت است که زن به گونه ای انکارناپذیر همواره موجود فراموش شده ی تمام اعصار و ادوار بوده است.
جالب اینجاست؛ زمانی که مجامع جهانی به ظاهر تصمیم گرفتند تا حقوق از دست رفته را به زن باز گردانند، این دقیقاً آغاز بزرگترین ظلم و تبعیض نسبت به زنان بود، که با نقاب »کنواسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان« به میدان آمد.
چه تاسف بار است که با وجود منشور کامل حقوق زن در اسلام، برخی در ایران، طبل پیوستن به کنوانسیون را می زنند و گنجاندن آن در قوانین کشور را غایت القصوای خویش می دانند. این در حالی است که قرآن سیزده قرن، پیش از تدوین چنین کنوانسیونی، زن و مرد را مساوی خواند و ملاک ارزش گذاری نوع انسان را تنها عمل وی -فارغ از هرگونه نگاه جنسیتی- عنوان کرد: »اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللّه اَتقیکُم« (سوره مبارکه حجرات، آیه13)
و چه تجربه ی تلخی است که شاهد پرداختن به چنین موضوعاتی، صرفا به عنوان یک حربه ی سیاسی در دنیای سلطنت تبلیغات هستیم.